نخست: خطر محور قرار گرفتن «تکفیر» در تعاملات و گسترش عرصه آن
عنصر اصلی و شالوده اساسی تکفیر این ویژگی است. در حقیقت محور قرار گرفتن «تکفیر» مبتنی بر هیچگونه اندیشهای نیست و کمترین خردورزی در آن به کار نرفته و اگر بر فرض بپذیریم که مبتنی بر ایده و اندیشهای است، نوعی از اندیشه است که از متون دینی، قالبهای خشکی میسازد که هیچ چشم اندازی را نمیبیند.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
هرکس برادرش را «ای کافر!» خطاب کند اگر درست گفته بود یکی از آن دو، گرفتار پیامدهای آن میشوند و در غیر این صورت، به خودش باز میگردد.[30] همچنین در روایتی دیگر نقل شده که فرمود: هر مسلمانی که مسلمان دیگری را تکفیر کند و او را کافر بخواند اگر کافر نبود، خود کافر میگردد.[31]
دوم: عدم اعطای فرصت اندیشه و حق اظهارنظر به دیگران
وقتی «تکفیریها» مخالفان خود را با عناوین ویژهای که خود برمیگزینند به قتل میرسانند، روشن است که فرصت طرح دیدگاهها و مناقشه و بحث و گزینش به دیگران نمیدهند و این اصل، با قرآن و سنت نبوی نیز کاملاً مغایرت دارد. مخالفت این امر با قرآن، به دلیل مغایرت کامل آن با دو اصلی است که قرآن مطرح کرده است:
اصل اول: عدم اجبار در دین. خداوند متعال میفرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ؛ در کار دین هیچ اکراه نیست.»[32]
اصل دوم: لزوم گوش دادن به سخنان «دیگران» برای پیروی از بهترین آنها.
خداوند متعال میفرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ؛ کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن، پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمنداند». کاملاً روشن است که حکم به لزوم شنیدن سخنان، هیچ سنخیتی با اینگونه رفتارهای تکفیریون ندارد.
در مخالفت اعمال تکفیریها با سنت شریف نبوی (صلیاللهعلیهوآله) ، باید گفت که پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) اقدام به اجبار کسی برای پذیرش اسلام نکرده، و گواهی تاریخ شاهد آن بوده است. در ذیل به دو نمونه تاریخی در تأیید این ادّعا اشاره میشود:
نمونه اول: پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) پس از پیروزی بر مشرکان در فتح مکه، میتوانست با یاری گرفتن از شمشیر خود، افراد را وادار به پذیرش اسلام کند ولی جز هدایت آنان به راه حق، کار دیگری نکرد. شاهد این امر نیز این بود که نفرمود: «هرکس اسلام آورد، در امان خواهد بود» بلکه فرمود: «هرکس درب خانه خود را بست، در امان است و هرکس سلاح بر زمین گذاشت، در امان است و هرکس وارد خانه ابوسفیان شد، در امان است.»[33]
نمونه دوم: روایت شده که وقتی یکی از شعرا، خدمت ایشان رسید و گفت: «من از قرآن بهتر میآورم» فرمان قتل او را نداد بلکه در جوابش فرمود: بگو! چه داری؟ او نیز گفت: «دنت الساعة وانشق القمر لغزال فرّ منی ونفر؛ روز رستاخیز نزدیک شد و ماه دوپاره گردید به خاطر آهویی که از دستم گریخت و گریزان شد». رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در پاسخ وی فرمود: سخنت زیباست ولی کلام خدا زیباتر است.[34]
سوم: ایجاد تفرقه و پراکندگی میان مسلمانان
درگیری میان فرقههای اسلامی مخالف قرآن و مغایر با کوششها و پافشاریهای پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) در تشکیل امت و برقراری برادری اسلامی میان افراد آن است.کافی است تنها به برخی روایات نبوی برای اثبات لزوم وحدت واجتناب از تفرقه، اشاره نمود:
«بندگان خدا! برادر یکدیگر باشید»[35] «به همدیگر خشم نگیرید، رشک مبرید، پشت به یکدیگر نکنید و بندگان خدا! برادر همدیگر باشید و روا نیست که مسلمانی بیش از سه شب از برادر خود بیخبر بماند.»[36]
چهارم: زشت نشاندادن چهره اسلام
از جمله پیامدهای فاجعه بار گسترش این پدیده شوم، مشوه ساختن چهره اسلام است. حقیقت آن است که اعمال خشونتآمیز تکفیریها، سهم بسزایی در خدشهدار ساختن چهره این دین پاک، داشته است. تکفیریها در زمانی که دشمنان اسلام سعی در جنگ تبلیغاتی علیه اسلام دارند با این گونه اعمال خشونت آمیز، بهترین خوراک تبلیغی را برای رسانههای غرب فراهم آوردهاند و به طور ملموس و در راستای ادعای خصمانه غربیها ثابت کردند که اسلام به دور از صلح و به مثابه خطری علیه بشریت به شمار میرود. این خیانت بزرگی علیه اسلامی است که پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله) کوشش کرد آنرا دینی همسو با فطرت آدمی و کامل کننده اخلاق، معرفی نماید.
پنجم: هدف قرار گرفتن زنان، کودکان و سالمندان و قتل آنها
الف: ریختن خون کودکان و زنان و سالخوردگان که گروههای افراطی همه روزه آن را دنبال میکنند چیزی است که اسلام به شدت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. پیش از تکفیریها نیز «خوارج» یا گروهی از ایشان دست به چنین کارهایی میزدند؛ «فضل بن شاذان» میگوید: «و از ایشان، یعنی خوارج، کسانی هستند که قتل زنان و فرزندان را روا میدارند و میگویند: جایگاه آنان نیز همچون نطفهها در پشت مشرکان است. و میگوید: «لا حکم الا الله» و خود در تمامی این گفتهها وکردهها، به نظرخویش عمل میکنند وبنابراین طبق رأی خود، میکشند و حلال و حرام میکنند و با این حال، خوارج نیز یکسان نیستند و همدیگر را میکشند و از یکدیگر تبرّی میجویند»[37]
ب: عدم تفکیک میان گناهکار و بیگناه
کشتار جمعی متضمن درهم آمیختن گناهکار و بیگناه است. این درهمآمیزی با اصل قرآنی که میگوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری؛ هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد»[38] کاملاً مخالف است.
کلمات کلیدی: